آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

چهلمین: درد، همدم این روزهای من است

هواللطیف...


این روزها سخت نفس می کشم، و نفس ها را سخت می کُشم بی تو!

این روزها که زندگی ام درد می کند

من درد می کنم

چشمانم درد می کنند

دستانم درد می کنند

پاهایم درد می کنند

قلبم درد می کند

جانم درد می کنم

روحم درد می کند

این روزها که درد، جزء لاینفک زندگی ام شده

به شما می اندیشم که چقدر از بی تفاوتی ما، از خواب های ما، از بیدارنشدن های ما، از نادانی های ما، از غفلت های ما، درد می کشید و چه دردیست بر سینه ی مبارکتان مولای مهربانم...

مهربانید که دم نمی زنید... که به رویمان نمی آورید و هنوز هم مهربانی هایتان را روانه ی لحظه هایمان می کنید

مهربانید که با دعای شما درد را دوام می آورم و زندگی را می گذرانم...

و حتی مهربانید که حواستان هست به کفر نرسم!!!


آدم ها از بی نانی، از فقر و نداری به کفر می رسند

کسی این جمله را می گفت

و من امروز می گویم آری از فقر و نداری آدمی به کفر نزدیک میشود اما از درد به خود کفر می رسد اگر حواسش نباشد که این روزها پیوسته هستند کسانی یا جمله ها و متن هایی که مرا تلنگری می زنند که بیدار شو! کفر نگو! 

آدمی از درد قوی می شود به کفر که نمی رسد

و شما همواره مراقب تمام لحظه هایم بوده اید

و شما یگانه امام بر حق حی و حاضر منید

و سر و جانم به فدایتان مهدی جان

و تمام زندگی ام به قربانتان مهدی جان

و هرآنچه که دارم و ندارم همه در راه شما مهدی جانم

حتی همین روزها

همین روزهای پر از درد

که می دانم شما هم راه می دانید و هم چاه و به دعایتان عجیب و غریب محتاجم یگانه مولای مهربانم...


خدایم را لطیف می خوانم و شما را مهربان

و این رازیست در دلم

دلی که این روزها بیشتر از همیشه درد می کشد


و امروز که داغدار عزای پدریم...

دلم برای آن گنبد خضراء، آن فرش های سبز، آن راه رو های پی در پی تا رسیدن به ضریح شما تنگ شده پدرجان...

شما خودتان گفتید که من و علی پدران این امتیم

و دلم قرص می شود که شما، آخرین پیامبر زمان، پدر گل یاس دو عالم، پدر من حقیر هم هستید و می توانم بگویم پدر جان...

می توانم امروز زجه بزنم.... گریه ها کنم و تمام ملائک را به سوگتان بنشانم...

و چقدر خدایم را هزاران هزار بار شکر می کنم که عشق شما و خاندانتان در دلم هر روز عمیق تر از قبل می شود

و هیچ بادی

و هیچ حرفی

و هیچ کنایه و زخم زبانی

نمی تواند ذره ای از این محبت آسمانی کم کند...


این روزها که مورد هجومم و می ترسم...

حضور شما هرآنچه ترس را از جانم می زداید

و حرف زدن با شما آرام ِ لحظه های پر از دردم شده...


تسلیت آقای مهربانی ها

شهادت جد بزرگوارتان، پدر عزیزمان حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و عموی گرانقدرتان امام حسن مجتبی علیه السلام را تسلیت می گویم... می خواهم من هم در کنارتان به سوگ بنشینم... با شما عزاداری کنم... بر سر و سینه بکوبم و یارای دل داغدارتان باشم...

مهدی جانم

کجایید؟

امروز

مدینه اید؟

پشت غرفه های بقیع؟

سر قبر بی سایبان حسن؟

یا روی همان فرش های روضه ی رضوان ضریح پیامبر؟


کاش می توانسم امروز در کنارتان باشم

کاش سایه بانتان می شدم آنگاه که به دیدار امام حسن می رفتید

کاش می توانستم لحظه به لحظه در رکابتان باشم

با شما

در راه راست شما


کجایید ای منتقم خون اهل بیت؟

کجایید که از پیامبر تا پدرتان را یک به یک به شهادت رساندند... با سمّ و شمشیر و... 


کجایید مولای من؟

امروز بی اندازه درد می کشم

بی اندازه تنهایم

بی اندازه بی پناهم


پناهم باشید

              پذیرایم باشید

                             که جز وصال دوست

                                                        آرزویی دیگرم نیست....



نایت اسکین

اَللهُــمَّ َعَجِّــلْ عَجِّــلْ عَجِّــلْ لِوَلیِـــکَ الْفَـــرَج

نایت اسکین


حرف اول:


دوستان خوبم!


این روزها حواسمان باشد

به پیام های تسلیتی که به هم می دهیم

به بنرهای تسلیتی که می بینیم

به حرف هایی که می شنویم


پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله توسط همسرشان عایشه ی ملعونه که لعنت خدا بر او باد، به شهادت رسیدند.


از کلمات وفات و رحلت استفاده نکنیم که حق مطلب ادا نمی شود...



حرف دوم:


به چهلمین جمعه ی انتظار رسیده ام....

چهلم جمعه است که باشمایم مهدی جانم...

و دلم و دستانم در دستان خدایی شماست...

چهل جمعه است که به من اجازه می دهید گوشه ی خلوتی بنشینم و با شما سخن بگویم...


و چهل ها و چله نشینی ها برایم مقدسند...

بیایید مولایم

به حرمت چله نشینی هامان بیایید...



حرف سوم:


مستند رحلت یا شهادت؟


حتما ببینید



نظرات 4 + ارسال نظر
معصومه یکشنبه 30 آذر 1393 ساعت 19:23 http://sickeyes-fragile.blogfa.com/

ممنونم:)

خواهش می کنم

مریم دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 15:03

میترسم فرینازم
از فراموش کردنها می ترسم
از دورشدنها
از غفلتها
از بی خیالی ها
من از اینهمه واژه می ترسم
سلام مهربان

به به مریم گلی خودمون

میای از این ورا گذری عروس خانوم

منم می ترسم و فقط به خدا پناه می برم از همشون

سلام خااااانوم گل

مژگــان دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 16:03 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com/

سلام فریناز مهربون
قبول باشه چله نشینیت
به حق نگاه ویژه صاحب جمعه های منتظر به خواسته دلت برسی
برای دل ما هم دعا کن که سخت نشه و فراموش نکنه ، دعا کن که نگاه مهربان اماممون ضامن دل هامون بشه که راه درست رو بریم و غافل نشیم که من هم سخت میترسم...

مستندم دیدم ، ممنونم زیاد ، در مورد شهادت پیامبرم معلم دینی دوران راهنماییمون یه چیزایی گفته بود که الان به لطف تو کامل شد.
بازم ممنون عزیزم

سلام مژگان جون
ممنون قبول حق ایشالله

دعا کن مژگان
یکی از بحرانای زندگیمه یجورایی...

یه نگاه کنن کافیه... یه نگاه

عزیزم ایشالله... همیشه دعا می کنم همه ی دوستامو امیدوارم به اجابت برسن

خواهش می کنم عزیزم
کلا رسانه خیلی چیزا رو اشتباه داره خورد مردم می ده و کسیم صداش در نمیاد
کوچیک ترین کاریه که می شه کرد

رهــ گذر دوشنبه 1 دی 1393 ساعت 16:21

بدجور
ینی بدجور حواسمون نیستا!
به عزاداری و این حرفا نیست اصلا... حواسمون به کسی که باید باشه نیست...

(البته نه همه، اکثریت)

معدت باز درد می کنه؟! خیلی مراقب خودت باش، عصبی یا ناراحت نشو که سوزششُ بیشتر می کنه

دیگه
فقط سکوت

بدجووووور

همون جمله استتوس این روزام که می گه تو یاد مایی و ما یاد هر کسی جز تو

اکثریت...

از معده فراتره
درد روحی خیلی خیلی فراتر جسمه... حتی قابل قیاس نیست باهاش

تو هنوزم کربلایی حساب می شی
برام دعا کن از اون ویژه ها که عمقشم می دونی حتی

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد