آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

سه سال پیش...

هواللطیف...

 

چند روزی ست که ماه رمضان از راه آمده و من از همان روز اول و یا نه! از همان دوشنبه ای که به پیشوازش رفته بودم، دلم برای حال و هوای سه سال پیش و مکه و مدینه و روزه هایی که می گرفتیم و افطاری ها و تمام آن روزهای عجیب و بی وصف تنگ شد...

حالا تمام سحر ها که با صدای مادرم بیدار می شوم، انگار روی تخت هتل خوابیده ام و مادرم از اتاقشان می آید و ما را صدا می کند تا برویم داخل رستوران و سحری بخوریم!

سحری که نمیدانیم چیست اما خوشمزه است... میوه هایی که نمی دانیم چیست، هر شب یک میوه و طعم تمام هندوانه های آنجا هنوز هم زیر دهانم است...

نصف شب هایی که قبل از اذان از هتل خارج می شویم و به سمت مسجدالنبی می رویم و هنوز اذان نگفته اند که از شدت گرما و شرجی بودن هوای آنجا تشنه ایم...

ظهرهایی که زیر برق آفتاب آنجا چادر خیس در عرض چند دقیقه خشک می شود و ما تشنه... و هر روز به یاد تشنگی ظهر عاشورا به مسجد می رویم و نماز می خوانیم...

عصرها اما به امید افطار... به امید سفره های افطاری بی مانند عرب هایی که انگار در ماه خدا زیادی خوب می شوند! همین که وارد فضای حیاط مسجد می شوی دستت را می گیرند و بر سر سفره هایشان می برند... حتی دعواست که بر سر کدام سفره بنشینی، کدام خرما را بخوری، نان چه کسی را برای افطاری قبول کنی و کدام ماست را انتخاب کنی...

بزرگترین افطاری های دسته جمعی روزانه...

مسجد النبی زیباترین روزهای ماه رمضان زندگی ام بود...

مسجد الحرام هم بود اما کمتر.... نه مثل مسجد النبی...

اصلا در جوار بقیع و پیامبر مهربانی ها و خانه ی مادرمان فاطمه جانمان عزیز دلمان، باز کردن روزه های سخت آنجا حلاوتی دارد که قابل وصف نیست...


دلم تنگ شده... حتی برای سخت ترین روزه هایی که تا به حال گرفته ام...

برای روزی که با زبان روزه مُحرِم شدیم و با زبان روزه طواف نمودیم و حاجی شدیم.... آن روز سخت را هیچ گاه از یاد نمیبرم!

ساعت 9 و 10 صبح بود که اعمالمان تمام شد و از شدت تشنگی و بی حالی و گرسنگی جلوی خانه ی خدا افتاده بودم ! آنجا نه آبی بود که روزه ام را بخورم و نه نانی! و نمیدانم با کدام قدرت خودم را به هتل رساندم و تا عصر بیهوش شدم...

سخت ترین روزه ی عمرم همان روزی بود که حاجی شدیم! درست از بعد از سحر شروع کردیم و تا قبل از ظهر تمام!

این وقت هاست که آدم کمک خدا را در تک تک لحظه هایش حس می کند... بودنش را.... نگاهش را.... مهربانی هایش را....


ماه رمضان سال 92 سخت ترین و به یادماندنی ترین ماه رمضان عمرم شد...

هرچند سال بعدش به مریضی گذشت

هرچند امسال هم از همین ابتدای کار با معده ام سر جنگ دارم

اما آن سال...

آن سال اتفاقی بود شبیه معجزه

ماه میهمانی خدا، در خانه ی خدا....


و عجیب دلم تنگ شده

یک جور عجیب و غریب...


+ نمی دانم چرا دلتنگی هایم تمامی ندارد....


++ راست می گفت!! خیلی اتفاق ها نه فراموش می شوند و نه کمرنگ...


+++ ماه عسل امسال زیادی معرکه ست! سه روزه داره با داستان های خیلی خیلی خوبش سورپرایزمون می کنه! آقا احسان خدا قوتت بده!

توصیه می کنم حتما ببینین حتی تکرارش رو

نظرات 11 + ارسال نظر
www.ahsan.roomfa جمعه 21 خرداد 1395 ساعت 14:40 http://www.ahsan.roomfa.com

سلام . حرف هایی هستند که گاهی می توان آن ها را به شکلی بهتر بیان کرد. خواستیم که پیام آور «بهترین سخن» در در وبلاگی بی ریا باشیم؛ و وقتی از کتابی که خود بهترین سخن ها را آورده، اسمی را برای وبلاگمان خواستیم، چنین جوابمان داد: وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ «أَحْسَنُ»... به بندگانم بگو: بهترین سخن را بگویید...
#تبادل لینک

اسم قشنگیه
به بندگانم بگو بهترین سخن را بگویید... قرآن
سلام

فاطمه شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 01:21

رفتم سراغ دفتر یادگاری اون سفر...

حال اون روزا زیادی خوب بودن
و حال این روزای من زیادی...

ی بار باید بهت بدمش تا بخونیش

یادمه مینوشتم اونجا
آره خوب بود ولی سخت
آره اتفاقا بم بدش

فاطمه شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 01:24

چرا قالبت به هم ریخته؟

یادش بخیر...
قدیما ماه رمضون که میومد ی قالب میزاشتیم...
خخخخخخ

یاد باد آن روزگاران یاد باد

نمیدونم
چیش به هم ریخته مگه؟ من دستش نزدم ولیا

یادم بود ولی دیگه درگیر امتحانا و اینا بودم نشد بذارم قالب جدید

خخخخخ پیر شدیم رفت

مژگان شنبه 22 خرداد 1395 ساعت 14:57 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com

سلام
من هنوزم سفرهای افطاری مکه که عکسشو تو گذاشتی توی تی وی میبینم یاد تو میفتم! یاد اون سفرت
شب قدری که تو آسمون بودی!
سه سال گذشتا...

ماه عسل خیلی خوبه، منم دنبال میکنم و دوسش دارم
موقع برنامه تصور کن با هم میبینیم!
اینم بخاطر تو

سلام
آره یادش بخیر
کاریم نکردیم تو هواپیما اینقد خسته بودیم ولی خب کیف داشت:)))
ایشالله خدا نصیبت کنه

آره باحاله ماه عسل
من ی وقتایی نیستم ببینم غصه م میشه

آره بامزه ستا

کلهم جمیعا پای تی وی آقا احسانو میبینیم

مژگان چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت 17:19 http://banoye-ordibehesht.blogsky.com

دورافتاده دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 02:19

چه جالب! با این حساب سفر شما حوالی 20 تیر بوده؛ ما شب قبل ماه رمضون محرم شدیم و حال و هوای رمضان مدینه رو ندیدیم؛ توصیفات شما کاملا درک میشه؛
سلام
طاعات قبول

ولی ما 10 روز مدینه بودیم 10 روز مکه
مدینه خیلی باحال تر بود حال و هواش
ایشالله قسمتتون بشه بازم
خیلی سخته ولی خیلی شیرین

دورافتاده دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت 02:21

الان این آرامش پنهانه بعد اون رگباره است یا اون رگبار آرامشه بعد این آرامش پنهانه؟

الان شما بعد دوسال این سوالو میپرسین؟؟
اونجا وبلاگ قبلیمه که اسمشو عوض کردم و شد ارامش پنهان

دورافتاده چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 21:50 http://khe-mesle-khoda.blogsky.com

یکم با دوشواری نوشتم (:
منظورم این بود که از رگبار آرامش الان رسیدید به یه آرامش پنهان یا احتمالا بعد این آرامش پنهان باز رگبار و ایناست؟ خلاصه نصفه شب بود یه چیزی بهانه کردیم جهت ورود! شما خیلی حساس نشو.

فی الحال نکته اینجاست که حوصله ما یکی رو دیگه ندارید انگار (:
نه سلامی نه علیکی نه تشری!

نفرمایین این حرفو دوست قدیمی
سلام سحرتون بخیر

نماز روزه هاتون هم مقبول درگاه حق

آهان خب الان واضح تر شد

دورافتاده چهارشنبه 2 تیر 1395 ساعت 21:50

بلاگ دوستان قدیمی رو که نگاه میکنم تک و توک حضور دارند که البته همین هم خوشحال کننده است، مثل حضرتعالی (:
ان شالا سلامت باشید و ایام به خیر و نیکی

آره ولی خبلی هاشون نیستن
یا مثل خودم دیگه کمتر مینویسن
اما همین که ی دوست قدیمی هم باشه جای شکر بسیار داره
ممنون به همچنین
ان شاالله خدمت میرسم به زودی ازین درس ک امتحانات که فارق شدم

محمدشون پنج‌شنبه 10 تیر 1395 ساعت 21:36

حس میکنم هزار ساله اینجا نبودم!

وقتم نمیکنیم اقا احسان ببینیم ب اون صورت!


حتی یورو:دی

حتی اینجا کامنت گذاشتن:دی

خخخ اصحاب کهف شدی چرا پس؟:)))

اونوقت دقیقا چیکار می کنی ؟:دی

محمدشون پنج‌شنبه 10 تیر 1395 ساعت 21:38

راستی سلام
راستی نماز روزه ها قبول
راستی التماس دعا

سلام
مرسی قبول حق باشه
نماز روزه های شمام قبول باشه ان شاالله:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد