آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

رئوف ترین رضا

هواللطیف...


دلم تنگ شده برای صحن و سرای آرامش بخشتان...

دلم تنگ شده برای حرف زدن با شما زیر همان لوستر سبز طبقه ی پایین که می گویند نزدیک ترین جا به مزار مطهر شماست...

دلم تنگ شده برای عاشقی های نیمه شب هایم زیر آسمان پر ستاره ی حریم امن حرمتان...

دلم تنگ شده برای بوسه باران کردن درد و دیوارهای حرمتان...

دلم تنگ شده برای غذاهای مهمان خانه تان که با تمام غذاهای دنیا فرق می کند...

دلم تنگ شده برای ضمانتتان...

شما که دلم را ، زندگی ام را، هستی ام را، ادامه ی راهم را خواستم که ضامن شوید و مرا کم از آن بچه آهو نبینید...

یادتان هست؟

زمستان بود...

یادتان هست انگار بهشت بود و من چقدر حالم خوب بود آن روزها

یادتان هست دارالحجه؟ آن آخرش که آیینه کاری داشت، نشستیم و چه ساده هم نشستیم و شما را صدا زدم تا شاهدم، ضامنم و کنارم باشید...

تا خیالم برای یک عمر زندگی ام راحت باشد

تا این طوفان هایی که می وزند، ما را از پای درنیاورند و ریشه هایمان را خشک نکنند...

تا باد، دل هایمان را به یغما نبرد و کار از کار نگذرد...

آقای مهربانی هایم

امام رضایم

رئوف ترینم

چقدر چقدر چققققققدر دلم برایتان تنگ شده... آنقدر تنگ شده که اگر می توانستم همین حالا دوبال درمیاوردم و پرواز می کردم تا حریم امنتان...

کمی زندگی را تنفس می نمودم و با نفس هایی تازه به ادامه ی راه برمیگشتم

خسته ام

خسته تر از آن که کسی شانه هایم را تکان بدهد و مرا بتکاند

خسته تر از آنی که با آبی به سر و صورتش بشاش شود

جوری خسته ام که نیاز به یک معجزه دارم برای بازگشت به زندگی

جوری مانده ام و مضطر شده ام که راهی جز کمک شما، راه ِ شما و امام زمانم نمی یابم و نمی دانم...

شما درماندگان را پناه می دهید آقا جان؟

شما دلشکستگان را در میابید آقای مهربان؟

شما دلی را ضامن شدید و حالا آن دل شکسته... آن دل خسته تر از این حرف هاست که سلامی بکند و صبح بخیری بگوید و زندگی را دوباره از نو بسازد

معجزه ای

ضمانتی

شفاعتی

کمکی

دستی

نوری

نسیمی

نیاز است تا برخیزم، برخیزم و دلم به ضمانت شما قرص باشد امام رضایم... دلم به بودنتان برای تمام عمرم و حتی پس از آن قرص باشد رضای مهربانی ها...

کاش می شد در غرفه های ضریحتان چنگ زد و دنیا را تکان داد

کاش این همه فاصله نبود

کاش ما را دعوت می کردید آقا جانم که سخت دلتنگ یک نگاه شمایم

دلتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــنگ...


http://www.welayatnet.com/sites/default/files/media/image/dltngy_bry_mm_rd.jpg

نظرات 2 + ارسال نظر
مهرناز دوشنبه 29 آبان 1396 ساعت 14:30

ایشالا قسمت هممون بشه.
کیه که نخواد بره مشهد‌‌....

ایشالله
خدا از دهنت بشنوه

نگین زمزمه جمعه 10 آذر 1396 ساعت 23:16

واقعا دلتنگِ حرم امام رضام.. و بیشتر از اون دلتنگ دیدنِ کربلا م...



انشالا بطلبت

ان شالله عزیزم اول خودتو بطلبند و بری اونجا برای مام دعا کنی که ما رو هم بطلبن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد