آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

دهمین جمعه ی انتظار


سلام آقای مهربانم!


دوباره آمده ام با یک دنیا حرف های نگفته

دوباره آمده ام با کوله باری از گناه و خطا و اشتباه و شرمندگی

دوباره آمده ام تا برایت از روزهایی که نبودنت سخت مرا در تنگنا می گذارد ،آوای انتظار،سر دهم

مهربان،آقای خوبی ها


این روزها حقیقتی ذهنم را مشغول کرده است

اینکه تا چه حد تمنّای بودنت با تمام ِروح و روانم عجین گشته است؟!

اینکه چه قدر ساده و بی آلایش، فریاد ِبودنت را می نوازم با تک تک ِ تارهای قلب ِشکسته ام؟!

دلم می خواهد اگر می گویم مهدی جان دیگر بیا و بگذار دمی،دم هامان رنگ و بوی دم های تو را گیرد،از ته ِ ته ِ ته ِ ته ِ اعماق ِ قلبم باشد

نه بگذار ساده تر برایت بگویم

نمی خواهم  فقط نقش ِ انتظار ،در من جاودانه گردد!

می خواهم تمنّای بودنت، نقش نباشد  مهدی جانم!

اگر می گویم دیگر بیا و با نفس های پاکت هوای آلوده ی این شهر و دیار را شرمنده ی آمدنت گردان،از ته ِقلب ِشکسته ای فریاد می زنم که نای بودن ندارد چه رسد به فریادی که گوش های خودم را کر می سازد آقای پاک و زلالم

دلم می خواهد همیشه واقعا صدایت کنم عزیز ِمهربانم

و تو خود مراقبم باش آقا جان...مراقبم باش تا شرمنده ی انتظارت نباشم مهدی جانم

بگذار نقش ِمنتظر را بازی نکنیم

بگذار و این رخصت را بر جسم و جان و روح و روان ِ ما به مهربانی هدیه کن تا منتظر ِواقعی ات باشیم نه اینکه نقشی باشد و جمعه به جمعه یادمان بیفتد آقایی هست که تمام ِ عالم برای آمدنش دست به دعا برداشته اند...


مهدی جانم!

دلم می خواهد نقش ِ حقیقت گیرد جمعه هایم برای تو...

نه اصلا هر روزم

هر ثانیه ام

دم به دم ِ نفس هایم

همه و همه در انتظار ِ آمدنت

ندای العـــجــل العـــجــل سر دهنــــد


آقای مهربانم!

من نقش نمی خواهم

اگر هم نقش منتظر را بر من حواله می کنی بگذار واقعی باشد        واقعی!

از ته ته ته ته قلبی که برای تو می تپد و تورا می خواهد و قلبی که کاش همیشه بوی خدا دهد و چه کسی بهتر از تو که سر تا پا خدا را استشمام می کنم از هستی ات عزیز ِ دلهای خسته در انتظار ِ‌آمدنت،خوب ِ خوبانم!


اما از حق که نگذریم همین که بر من لطف می کنی و یادت را در یادم می گذاری به امانت،برایم خود دنیایی از شادی وآرامش و واقعیت است


نقش ها این چنین نمی توانند آدم را به وجد بیاورند!


به امید ِ روزی که ظهورت،حضورت را تکمیل گرداند ای آمال ِمنتظران مشتاقت به مهر...مهدی جانم!



تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید


اللهم عجل لولیک الفرج


تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید


برای مادرم

زبانم قفل شده

واژه ها همه گم گشته اند

و حالا تنهای تنها با قلبی که بوی خدا می دهد آمده ام به تبریکت مادرم

خوب است ، اینگونه می خواهم خودم باشم و خودت و دنیا دنیا حرف برای گفتن  ...


چه کسی فهمید اینجا چه گذشت؟و من اگر در زیر سایه ی دستان ِمادرانه ات پنهان نمی گشتم آیا هنوز می توانستم ریه هایم را تنفس کنم؟

چه کسی فهمید تو برای من دو قداست بوده ای در یک تن!؟

چه کسی فهمید اگر هستم حالا با افتخار و سر،بلند می کنم و فریاد ِبودن سر می دهم،به پاس ِ نفس های گرم تو بوده است مادرم

و همیشه آزارم می داده ،ازدست دادن ِبودن هایی که با لبخند و صبر و سکوتت خواسته ای مرحمی گردی بر این همه فنا شده ها و اما قلبم انگار هنوز جای خالی اش را به وضوح تمنا می کند و می دانم که سودی ندارد این تمنای بودن های از دست رفته ای که فقط با صبر و لبخند های تلخ تو پُر گشته است...

چه کسی می تواند بفهمد من هزاران بار در تو ایثار را به نظاره نشسته ام...در سکوتت که همیشه مات می مانم و می گویم آخر چرا؟!!!به قیمت ِتمام ِجوانیه از دست رفته ات؟؟؟

چه کسی فهمید در بی جوابیه سوال ِ همیشگیه فرزندانت،چه راز ها که ننهفته  و چه درد ها که بر سینه ات خنجر فرو کرده است!

و من میبینم دستانت را که همیشه بوی خدا می دهند

نفست را همیشه خدا خدا می کند

و دامان ِپاکت را که آرامشی ابدی می دهد به جسم و جان و روح و روانم مادرم

چه کسی معنای اشک های یواشکی ات را فهمید؟؟؟

چه کسی فهمید مادر بودن به معنای واقعی یعنی چه؟!

و من روزهاست هنوز درک نکرده ام دلیل ِ این همه مادر بودنت برای چیست؟!

اشک امانم را بُریده انگار و دوست دارم یک بار هم که شده برایت بی پرده حدیث عشق و ایثار بسرایم

و همیشه می مانم در این روز که خوب بهانه ایست برای نشاندن ِلبخندی بر لبان ِمادرانه ات،چه هدیه ای پیشکش ِبودنت گردانم که در عمق ِشادی ات روز ها غرق گردم و ناجی ام خدای مهربان باشد...

آخر،بهشت هم دیگر کم آورده در برابر ِ این همه بُردباری

و کاش همیشه باشی برایم،ای دو قداست ِخفته در یک تن،مادرم

                                                                                          روزت مبارک....




http://s1.picofile.com/file/6702393358/rooze_madar.jpg


ساقی!

نه من مستم و نه تو ساقی

دلم اما می خواست من مست بودم وتو ساقی

ومن برایت مستانه در شور و عشق می خواندم:


به من امشب ای ساقی
بــــده می دریـــــا دریـــــا
اونقدر امشب مستم کن
کـه بشــــم دور از دنیـــــا
بده جامی ای ســـــــاقی

کــــه بســـــازم بــــا دردا


ساقی ساقی ای ســــــاقی

باز مستـــم و دیـــــــوووونه...



temecula-wine-tours.jpg


اما من عاقلم و تو عاقل تر

از این جمع ِ اَشباه ، بدم می آید

من جمع ِ اَضداد را بیشتر دوست دارم  !!!.....!!!

.....