آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ
آرامش ِ پنهان

آرامش ِ پنهان

ღ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ღ

ارغوانی ترین فرشته ی زیبای زندگی

می خواهم برایت از بودن ها بگویم

از این روزهای پُر خاطره

پُر از خاطره های خوش رنگ ارغوانی کلامت، نگاهت، صدایت، آغوشت و ضرباهنگ زیبای نفس هایت

می خواهم از بودن هایمان برایت بگویم

پس بخوان ارغوانی ترین فرشته ی زیبای زندگی ام


باران نبودی، اما نَم نَمَک باریدی بر دانه ای گم گشته در برهوت بی مِهری زمین، دانه ای که دل بود و دلی که دریایی احساسش شُهره ی شَهر.

خورشید نبودی، اما تابیدی لحظه به لحظه بر جای جای بال های یخ زده ی کبوتری افتاده بر زمین، کبوتری که عاشق پرواز بود؛ و آرامش حضورت و دستان معجزه گرت التیام شیرین پَر به پَر بال های سپیدش بود.

طنین آرام صدایت سمفونی رویش دوباره ی من شد از سرزمین بی عاطفگی آدم های سرد این روزها و چقدر خوشبختم من که در دستان تو می رویم و می بالم و نفس می کشم و زندگی می کنم. چقدر خوشبختم من که در آغوش تو روزهاست گم گشته ام، رفته ام تا کوچه پس کوچه های دلت، زیر درخت اناری سرخ نشسته ام و دانه به دانه ی دل انگیز نگاهت را بر کاسه ی رویا می ریزم و با نور و نوازش و ناز چشمانت حرف هایی نگفته دارم.

و چه خوب که تو خبر داری از ارغوانی ترین احساس رخنه کرده تا عمق وجودم

به قدر بی قدری وجود دریانشانت

به اندازه ی بی اندازگی دوستت دارم های زلالت

و بی تاییه تمام ثانیه هایی که تجلی لبخند معبودی بر تقدیر پیچ در پیچم

تو مثل نوری

مثل انوار سر به هوای خورشیدی که با سماجت شیرینی از لا به لای درختان پُر از شاخ و برگ جنگل های سرسبز ِهستی، بر دستان سرد و بی روحم می رسند و به یکباره تمام جانم گرم می شود! انگار کسی آمده تا نزدیکی من به من و مرا در خود حل می کند؛ مرا آنقدر می تکاند و می چرخاند و می فشارد و می بوسد تا آب شوم در گرمای دلنشین احساس آلاله نشانش و تمام شود هر آنچه من و من بودن هاست و همه لبخند آرام تو باشد و آرامش نگاه تو و چشمانی که به زیباترین آهنگ هستی می تپد و قلبت که سراسر خداست و خدایی که تو را به من هدیه داد در سردترین لحظه های زندگی

تو نه برای این روزها که سال هاست در وجودم آرمیده ای

و من به بهار ِبوییدن تو رسیده ام

به شکفتن احساس تو که به تمام شکوفه های صورتی شاخه های سیب می خندد

و با اشتیاق پرستوهای سپید و مشتاق به آشیانه ی دلم می شتابد و کاش گم شود در پستوی عشقی که بازی ماه و مهتاب است با امواج موّاج دریا و شب و دلتنگی


به کجای حرف هایم رسیده ام را نمی دانم

و از کجا به کجایش را!

تو خود بخوان هر آنچه نگفته ام

هر آنچه نتوانسته ام که بگویم

و هر آنچه را گذاشته ام برای خاطره های شیرین فردای با هم بودنمان


این روزها و شب های با تو بودن و در آغوش تو آرمیدن کاش می دانستی که برایم مثال زندگی در بهشت برین است و تو تنها فرشته ی زیبای رویاهای آبی و ارغوانی زندگی


دوستت دارم

دوستت دارم

دوستت دارم


http://s1.picofile.com/file/7549835913/eybgegx1gwauzikzjs65.jpg



ادامه مطلب ...

بودنت حس دوباره ی زندگی ست

به یکباره در دلم هبوط می کنی

مثل باران بر قاچ دل کویر


و ناگهان بر جانم جاری می شوی

مثل امید در رگ حیات زندگی


تو در یک لحظه بر لبانم هویدا می شوی

مثل رویش گل های سرخ انارهای پاییزی


تو در من طنین ترنمی بارانی می شوی

مثل خوش الحان ترین پرنده ی شب های عاشقی 


تو تمام نیاز ِنازدانه های شهر رویا می شوی

مثل کرشمه های ارغوانی اقاقیای سر دیوار


تو کمال ناز ِنیاز پروانگان گرد شمع می شوی

مثل روشنای حیرت آور شب های مهتابی


تو لطافت بی انتهای گلبرگ های دشت شقایق می شوی

مثل عاشقانه ترین نوازش آرام دست ها بر سر لیلی


تو نم نم باران چشمان من می شوی

مثل آبی ترین آرامش حلول کرده بر لحظه های بندگی


تو چشمه ی جوشان احساس به خواب رفته ام می شوی

مثل بهار شدن زمین و زمان در لحظه ی یا مقلب القلوب و الابصار


تو در من هبوط می کنی

و به رنگ و بوی تمام احساسات خوب و زیبا می شوی

و من تو را

نه مثل هیچ کس

که مثل خودم

و به شیوه ی طنّازی ریحان های سبز حیات


   دوست دارم

   دوست دارم

   دوست دارم


http://s3.picofile.com/file/7543249351/8602665_65946378.jpg


مخاطبی به رنگ ارغوانی

رازی میان من و خدا


ادامه مطلب ...